مهرداد موفق ::
سه شنبه 86/10/11 ساعت 9:51 عصر
این نوشته ها همه تقدیم تو که پاک و اسمونی هستی.
گرچه خویش را به هر چه خواستم رسانده ام
عشق من!-قبول کن-هنوز بی تو مانده ام
تو:نهایت تمام قله های دور دست
من:کسی که عشق را به قله ها رسانده ام
هر شب از هزار و یک شبی که با تو بوده ام
دامنی ستاره پیش پای تو فشانده ام
گرچه من سرم برای عشق درد می کند
با وجود این ،تو را به درد سر کشانده ام
دامن تمام ابرهای دور دست را
با هوای افتاب روی تو تکانده ام
گرچه اسمان تمام هستی مرا گرفت
بر لبم-به خاطر تو-شکوه ای نرانده ام
خوب من !به جان اینه-به چشم تو- قسم
یک دل زلال در برابرت نشانده ام
حرف اخرم همین که با تمام شاعریم
غیر تو ،برای هیچ کسی غزل نخوانده ام
من برای سالها می نویسم
سالها بعد که چشمان تو عاشق می شوند
افسوس که قصه مادربزرگ درست بود
همیشه یکی بود و یکی نبود..
نوشته های دیگران()